تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
شاید و
آدرس
shaid.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
می خوام یه پاک کن دستم بگیرم و همه ی روزای گذشته و خاطرات تلخشو پاک کنم
هم از ذهنم هم از زندگیم... گرچه دنیا کارش برای به خاک افتادن آدماش هیچ وقت
تموم نمیشه...اما من می خوام بایستم... جلوی همه ی ناملایمت هاش... جلوی همه ی
بد بیاری هاش... همه ی اتفاقای تلخش ...دنیا گرچه میزبان خوبی برام نبوده و نیس ولی
همه ی تلاشم رو واسه پابرجا بودنم می کنم... بشنو دنیا ... من خم میشم ولی نمیشکنم...
يکی از آئينهای سالانه ايرانيان چهارشنبه سوری يا به عبارتی ديگر چارشنبه سوری است. ايرانيان آخرين سه شنبه سال خورشيدی را با بر افروختن آتش و پريدن از روی آن به استقبال نوروز می روند.
چهارشنبه سوري، يک جشن بهاري است که پيش از رسيدن نوروز برگزار مي شود.
مردم در اين روز برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهايشان مراسمی را برگزار می کنند که ريشه اش به قرن ها پيش باز می گردد.
مراسم ويژه آن در شب چهارشنبه صورت می گيرد برای مراسم در گوشه و کنار کوی و برزن نيز بچه ها آتش های بزرگ می افروزند و از روی آن می پرند و ترانه (سرخی تو از من ، زردي من از تو ) می خوانند.
ظاهرا مراسم چهارشنبه سوری برگرفته از آئينهای کهن ايرانيان است که همچنان در ميان آنها و با اشکال ديگر در ميان باقی بازماندگان اقوام آريائی رواج دارد.
اما دکتر کورش نيکنام موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ايران باستان، عقيده دارد که چهارشنبه سوری هيچ ارتباطی با ايران باستان و زرتشتيان ندارد و شکل گيری اين مراسم را پس از حمله اعراب به ايران می داند.
در ايران باستان هفت روز هفته نداشتيم.در ايران كهن هر يك از سي روز ماه، ناميويژه دارد، كه نام فرشتگان است. شنبه و يکشنبه و... بعد از تسلط اعراب به فرهنگ ايران وارد شد. بنابراين اينکه ما شب چهارشنبه ای را جشن بگيريم( چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده ) خودش گويای اين هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ايران مرسوم شد."
"برای ما سال ۳۶۰ روز بوده با ۵ روز اضافه ( يا هر چهار سال ۶ روز اضافه ). ما در اين پنج روز آتش روشن می کرديم تا روح نياکانمان را به خانه هايمان دعوت کنيم."
"بنابراين، اين آتش چهارشنبه سوری بازمانده آن آتش افروزی ۵ روز آخر سال در ايران باستان است و زرتشتيان به احتمال زياد برای اينکه اين سنت از بين نرود، نحسی چهارشنبه را بهانه کردند و اين جشن را با اعتقاد اعراب منطبق کردند و شد چهارشنبه سوری."
بخش كردن ماه به چهار هفته در ايران ،پس از ظهور اسلام است و شنبه و يكشنبه و دوشنبه و ........ناميدن روز هاي هفته از زمان رواج آن .شنبه واژه اي سامي ودرآمده به زبان فارسي و در اصل "شنبد" بوده است.
"سور "در زبان و ادبيات فارسيو برخي گويش هاي ايراني به معناي "جشن"،"مهماني"و "سرخ" آمده است
مراسم چهارشنبه سوري
بوته افروزي
در ايران رسم است كه پيش از پريدن آفتاب، هر خانواده بوته هاي خار و گزني را كه از پيش فراهم كرده اند روي بام يازمين حياط خانه و يا در گذرگاه در سه يا پنج يا هفت «گله» كپه مي كنند. با غروبآفتاب و نيم تاريك شدن آسمان، زن و مرد و پير و جوان گرد هم جمع مي شوند و بوته هارا آتش مي زنند. در اين هنگام از بزرگ تا كوچك هر كدام سه بار از روي بوته هايافروخته مي پرند، تا مگر ضعف و زردي ناشي از بيماري و غم و محنت را از خود بزدايندو سلامت و سرخي و شادي به هستي خود بخشند. مردم در حال پريدن از روي آتش ترانه هاييمي خوانند.
زردي من از تو ، سرخي تو از من
غم برو شادي بيا ، محنت برو روزي بيا
اي شب چهارشنبه ، اي كليه جاردنده ، بده مراد بنده
خاکستر چهارشنبه سوري، نحس است، زيرا مردم هنگام پريدن از روي آن، زردي و یيماري خود را، از راه جادوي سرايتي، به آتش مي دهند و در عوض سرخي و شادابي آتش را به خود منتقل مي کنند. سرود "زردي من از تو / سرخي تو از من"
هر خانه زني خاكستر را در خاك انداز جمع مي كند، و آن را از خانه بيرون مي برد و درسر چهار راه، يا در آب روان مي ريزد. در بازگشت به خانه، در خانه را مي كوبد و بهساكنان خانه مي گويد كه از عروسي مي آيد و تندرستي و شادي براي خانواده آورده است. در اين هنگام اهالي خانه در را به رويش مي گشايند. او بدين گونه همراه خودتندرستي و شادي را براي يك سال به درون خانه خود مي برد. ايرانيان عقيده دارند كهبا افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضاي خانه را از موجودات زيانكار مي پالايند وديو پليدي و ناپاكي را از محيط زيست دور و پاك مي سازند. براي اين كه آتش آلودهنشود خاكستر آن را در سر چهارراه يا در آب روان مي ريزند تا باد يا آب آن را با خودببرد.
مراسم كوزه شكني
مردم پس از آتش افروزي مقداري زغال به نشانه سياه بختي،كمي نمك به علامت شور چشمي، و يكي سكه دهشاهي به نشانه تنگدستي در كوزه اي سفالين مي اندازند و هر يك از افراد خانواده يك بار كوزه را دور سر خود مي چرخاند و آخرين نفر ، كوزه را بر سر بام خانه مي برد و آن را به كوچه پرتاب مي كند و مي گويد: «درد و بلاي خانه را ريختم به توي كوچه» و باور دارند كه با دور افكندن كوزه، تيره بختي، شور بختي و تنگدستي را از خانه و خانواده دور مي كنند.
همچنين گفته ميشود وقتي ميتراييسم از تمدن ايران باستان در جهان گسترش يافت،در روم وبسياري از کشورهاي اروپايي ،روز 21 دسامبر ( 30 آذر ) به عنوان تولد ميترا جشن گرفته ميشد.ولي پس از قرن چهارم ميلادي در پي اشتباهي كه در محاسبه روز كبيسه رخ داد . اين روز به 25 دسامبر انتقال يافت
فال گوش نشيني
زنان و دختراني كه شوق شوهر كردن دارند، يا آرزوي زيارت و مسافرت،غروب شب چهارشنبه نيت مي كنند و از خانه بيرون مي روند و در سر گذر يا سر چهارسو ميايستند و گوش به صحبت رهگذران مي سپارند و به نيك و بد گفتن و تلخ و شيرين صحبتكردن رهگذران تفال مي زنند. اگر سخنان دلنشين و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجتو آرزوي خود را برآورده مي پندارند. ولي اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند، رسيدن بهمراد و آرزو را در سال نو ممكن نخواهند دانست.
قاشق زني
زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشقي با كاسه اي مسين برمي دارند وشب هنگام در كوچه و گذر راه مي افتند و در برابر هفت خانه مي ايستند و بي آنكه حرفيبزنند پي در پي قاشق را بر كاسه مي زنند. صاحب خانه كه مي داند قاشق زنان نذر وحاجتي دارند، شيريني يا آجيل، برنج يا بنشن و يا مبلغي پول در كاسه هاي آنان ميگذارد. اگر قاشق زنان در قاشق زني چيزي به دست نياورند، از برآمدن آرزو و حاجت خودنااميد خواهند شد. گاه مردان به ويژه جوانان، چادري بر سر مي اندازند و برايخوشمزگي و تمسخر به قاشق زني در خانه هاي دوست و آشنا و نامزدان خود مي روند.
آش چهارشنبه سوري
خانواده هايي كه بيمار يا حاجتي داشتند برايبرآمدن حاجت و بهبود يافتن بيمارشان نذر مي كردند و در شب چهارشنبه آخر سال «آشابودردا» يا «آش بيمار» مي پختند و آن را اندكي به بيمار مي خوراندند و بقيه را همدر ميان فقرا پخش مي كردند.
تقسيم آجيل چهارشنبه سوري
زناني كه نذر و نيازي مي كردند در شبچهارشنبه آخر سال، آجيل هفت مغز به نام «آجيل چهارشنبه سوري» از دكان رو به قبله ميخريدند و پاك مي كردند و ميان خويش و آشنا پخش مي كردند و مي خورند. به هنگام پاككردن آجيل، قصه مخصوص آجيل چهارشنبه، معروف به قصه خاركن را نقل مي كردند. امروزه،آجيل چهارشنبه سوري جنبه نذرانه اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوري شده است.
گرد آوردن بوته، گيراندن و پريدن از روی آن و گفتن عبارت "زردی من از تو، سرخی تو از من" شايد مهمترين اصل شب چهارشنبه سوری است. هر چند که در سالهای اخير متاسفانه اين رسم شيرين جايش را به ترقه بازی و استفاده از مواد محترقه و منفجره خطرناک داده است
پس اميدورام دوستان عزيز با خواندن اين مطالب قشنگي اين رسم را با انجام كارهاي خطرناك و استفاده از ترقه هاي خطرناك خراب نكنند
مراسم ديگري مانند توپ مروارید ، فال گوش ، آش نذری پختن ، آب پاشی ، بخت گشائی دختران ، دفع چشم زخمها ، کندرو خوشبو ، قلیا سودن ، فال گزفتن هم در این شب جزو مراسمات جالب و جذاب می باشد
تحريف آيين چهارشنبه سوري
يافته هاي پزوهشي نشان مي دهد كه تمامي آيين ها و يادمان هايي كه مردم ايران در هنگامه گوناگون بر پا مي داشتند و بخشي از آنها همچنان در فرهنگ اين سرزمين پايدار شده است ، با منش ، اخلاق و خرد نياكان ما در آميخته بود و در همه آنها ، اعتقاد به پروردگار ، اميد به زندگي ، نبرد با اهريمنان و بدسگالان و مرگ پرستان ، در قالب نمادها ، نمايش ها و آيين هاي گوناگون نمايشي گنجانده شده بود .
رفتار خشونت آميز و مغاير با عرف و منش جامعه نطير آنچه كه امروزه تحت نام چهارشنبه سوري شاهد آن هستيم ، در هيچكدام از اين آيين ها ديده نمي شود .
بهتر است بگوييم ، كساني كه با منفجر كردن ترقه و پراكندن آتش سلامتي مردم را هدف مي گيرند ، با تن دادن به رفتاري آميخته به هرج و مرج روحي ، آيين چهارشنبه سوري را تحريف كرده اند
دراین دنیا که آخروعاقبتش با خداست واز کارهای ماخبر داره.
مانمیدونیم چه کار داریم میکنیم.
خیلی گناه هایی که اگه بدونیم عذابش چه قدره از ترس
آنها میمیریم.غیبت دروغ گویی وبدتر ازهمه کم فروشی نافرمانی ازخدا.
من یکی ازاین هارو به چشمه خودم دیدم کع مردی از این چرخی ها که به اصطلاح یخ دربهشت میفروخت یخ داخل این آب می وه انقدر بزگ بود که شاید اگه یخ را برمیداشتی یک سوم لیوان هم آب میوه نبود .
آخه چرا اید این کارا کرد بخاطر200تومن یا 2000تومن اگه بدونندکه این 200تومن یا2000تومن چه قدر عذاب برای خودشون می خرند چه کلاه بزرگی سرخودشون می گزارند
سلام نه ، به شما صبح به جای که سلام کنم به خدا سلام کردم به شیطان در شهر که می رفتم صدای پای خودم را می شنیدم همچنان که شیطان را می بوسیدم و طناب دار خود وشیطان را می بافتم ، چقدر صادقانه دروغ می گفتم وچقدر عاشقانه به مردم خیانت می کردم در شهر بودم که دلتنگ شدم ولی دیدم کسی را ندارم
ناگهان پیرمردی آمده گفت به من
ای جوان انسوی دلتنگیها همیشه خدایی هست
که داشتن جبران همه نداشته هاست
نویسنده:مردانه ایستاده ایم
یکی از نیرو های فعال فرهنگی ایران در یکی از مراکز اسلامی اروپایی خدمت کرده است این چنین نقل می کند:
یک روز پس از سوار شدن به تاکسی هنگامی که کرایه را پرداختم راننده بقیه پول را برگرداند دیدم ۲۰ سنت به من اضافه داده است
چند دقیقه با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه . . . ؟؟؟!!!
توجیهی به دلم آمد که شاید خواسته با من کمتر حساب کند!اما این فقط یک توجیه بود
آخر سر بر خود پیرو شدم و بیست سنت را برگرداندم و گفتم که این را اضافه داده اید
پس از چند دقیقه که به مقصد رسیدیم موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت:آقا از شما ممنونم . . .
پرسیدم بابت چی؟
گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم اما هنوز تردیدی در دلم بودوقتی شما سوار ماشین شدید خواستم شما را امتحان کنم با خودم شرط بستم که اگر بیست سنت را برگرداند فردا بیایم و مسلمان شوم . . .
او می گفت :تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم
در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم!!
به خداگفتم:خسته ام گفت:از رحمت خداناامیدنشو.
گفتم:هیچکس نمیدونه تودلم چی میگذره گفت:
خداحائل است میان انسان وقلبش.
گفتم هیچ کسی راندارم .گفت:
ماازرگ گردن به انسان نزدیک تریم.
گفتم:ولی اصلا"منو فراموشکردی
گفت:منویادکن تا به یادت باشم!!!
سلام شنیدی میگن هر کوچه به نام یکی از شهداست ولی تو این زمونه نام شهدا داره از کوچه ها پاک میشه یاد شهدا را نگو اگر به جوانی بگویی شهید یعنی چه نمیداند کدام جنگ کدام شهید مگه کسی تو این مملکت جنگیده و کشوری آزاد شده ولی من این جمله را میگوییم که داریم روی خون شهدا قدم میزنیم
خیابانها را به نام شهدا کردیم تا هر وقت نشانی منزلی را میدهیم بدانیم از گذرگاه کدام خون شهید به مقصد میرسیم
این داستان را برای دوستانم مینویسم که روزی با من بودن ولی حالا
درکشور ما شاهی بود برای سرگرمی خود بازی ساخت که دو نفر بر روی سنگ ترازو روند و هر کس که وزنش کمتر بود کشته میشد از بخت بدم من . من و دوستم روبروی هم افتادیم .من برای اینکه دوستم زنده بماند ده روز غذا نخوردم . روز مسابقه من خودم را سبک گرفتم غافل ازین که دوستم به پای خود وزنه بسته بود ؟؟؟
دوستی ما آدما مثل این داستان نه بیشتر از این دعا می کنم که فقط با خدا دوست باشید که هیچ وقت تنها نمیزار ما را ......
سلام این داستان راوقتی شنیدم باخودم فکر کردم واقعا"مسلمانم
دریک نمازجمعه بعد از آنکه نماز تمام شد یک نفر با سرو وضع خونی وچاقو وارد شد وگفت چه کسی مسلمان است
هیچ کسی جواب نداد وهمه به هم نگاه کردن در این زمان یک پیرمرد گفت من مسلمانم وبا مرد رفت بیرون مرد به پیرمرد
گفت:من بیستا گوسفند نزر داشتم کسی نبود ممنون که اومدی کمک اما مثل این که اینجور نمی شود من برم کمک بیارم
دوباره گفت:کی مسلمونه همه به هم نگاه کردن تارسید به امام جمعه .امام جمعه با ترس گفت چیه به من نگاه می کنید
آدم با دورکعت نماز خواندن که مسلمون نمیشه
دختر:می دونی فردا عمل قلب دارم؟
پسر:آره عزیزم
دختر:منتظرم میمونی؟
پسر رویش را به سمت پنجره بر میگرداند تا دختر اشکش را نبیند و گفت:منتظرت میمونم
دختر:دوستت دارم
... ... ... بعد از عمل،دخترداشت به هوش می آمد،به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد
پرستار:آروم باش عزیزم تو باید استراحت کنی
دختر:ولی اون کجاست؟گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت؟
پرستار:در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت:میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
دختربه یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد،آخه چرا؟
پرستار:شوخی کردم بابا!رفته دستشویی الان میاد